سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشی که بدان عمل نمی شود، مانند گنجی است که از آن خرج نمی شود . صاحبش در گردآوریش خود را به رنج می اندازد و به بهره اش نمی رسد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
ستاره دریایی

تضمین غزل سعدی  

ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی

حیف باشد مه من کاینهمه از مهر جدایی

گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی

«من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن بهه که ببندی و نپایی»

 

مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم

وین نداند که من از بهر عشق تو زادم

نغمهء بلبل شیراز نرفته است زیادم

«دوستان عیب کنندم که چرا دل بتو دادم

باید اول بتو گفتن که چنین خوب چرایی»

 

تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه

مرغ مسکین چه کند گر نرود از پی دانه

پای عشاق نتوان بست به افسون و فسانه

« ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجائیم در این بهر تفکر تو کجایی»

 

 

تضمین غزل سعدی  

ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی

حیف باشد مه من کاینهمه از مهر جدایی

گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی

«من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن بهه که ببندی و نپایی»

 

مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم

وین نداند که من از بهر عشق تو زادم

نغمهء بلبل شیراز نرفته است زیادم

«دوستان عیب کنندم که چرا دل بتو دادم

باید اول بتو گفتن که چنین خوب چرایی»

 

تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه

مرغ مسکین چه کند گر نرود از پی دانه

پای عشاق نتوان بست به افسون و فسانه

« ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجائیم در این بهر تفکر تو کجایی»

 

 

تا فکندم بسر کوی وفا رخت اقامت

عمر، بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت

سر و جان و زر و جاهم همه گو، رو به سلامت

«عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی»

 

درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان

کس  درین شهر ندارد سر تیمار غریبان

نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان

«حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان

این توانم که بیایم سر کویت بگدایی»

 

گِرد گلزارِ رخ تست غبار خط ریحان

چون نگارین خطِ تذهیب بدیباچه قرآن

ای لبت آیت رحمت دهنت نفطه ایمان

«آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان

که دل اهل نظر برد که سریست خدایی»

 

هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم

همه چون نی بفغان آیم و چون چنگ بمویم

لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو ببویم

«گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی»

 

چرخ امشب که بکام دل ما خواسته گشتن

دامنِ وصل تو نتوان برقیبان تو هشتن

نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن

«شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن

تا که همسایه نداند که تو در خانهء مایی»

 

سعدی این گفت و شد ازگفتهِ خود باز پشیمان

که مریض تب عشق تو هدر گوید و هذیان

بشب تیره نهفتن نتوان ماه درخشان

«کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان

پرتو روی تو گوید که تو در خانهء مایی»

 

نرگس مست تو مستوری مردم نگزیند

دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند

جلوه کن جلوه که خورشید بخلوت ننشیند

«پرده بردار که بیگانه خود آن روی نه بیند

تو بزرگی و در آئینهء کوچک ننمایی»

 

نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد

نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد

شهریار آن نه که با لشکر عشق تو ستیزد

«سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد

که بدانست که در بند تو خوشتر ز رهایی»



  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: پنج شنبه 85/8/25::: ساعت 10:0 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 34
    بازدید دیروز: 13
    کل بازدید :589697

    >> درباره خودم <<
    ستاره دریایی
    مدیر وبلاگ : محمد نوروزی[155]
    نویسندگان وبلاگ :
    چلچله[35]

    به سراغ من اگر می آیید/ نرم و آهسته بیایید/ که مبادا ترک بردارد/ چینی نازک تنهایی من/ من 23 سال دارم و توی دانشگاه آزاد لاهیجان در حال تحصیل در رشته نرم افزار هستم . توی این وبلاگ مطالبی گلچین شده از وبلاگهای دیگه قرار داده میشه و همچنین حرفهای دلتنگیم رو بعضی وقتها اینجا میذارم

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>دسته بندی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    ستاره دریایی

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<







    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<