سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من از آنچه نمی دانید نمی ترسم؛ اما بنگرید در آنچه می دانید چگونه عمل می کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
ستاره دریایی

چرا دیگه هیچ کسی اینجا پیداش نمیشه  

کجا رفتین شما ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

این گل تقدیم همه اونهایی که هنوزم به یاد من هستن و من رو فراموش نکردن

راستی از هفته دیگه امتحانهای میان ترم شروع میشه (برای بچه درسخوانهای دانشگاه) امیدوارم همتون موفق باشید.

 



  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: سه شنبه 85/8/23::: ساعت 1:34 عصر

    گزیده ای از اشعار خیام

    ابر آمد و باز بر سر سبزه گزیست                         بی باده گلرنگ نمی باید زیست

    این سبزه که امروز تماشاگه ماست                         تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست

     

    * * *

     

    بر چهره گل نسیم نوروز خوش است                    در صحن چمن روی دل افروز خوش است

    از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست         خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

     

    ***

     

    می نوش که عمر جاودانی این است                      خود حاصل از دور جوانی این است

    هنگام گل و باده و یاران سر مست                       خوش باش دمی که زندگانی این است

     

    ***

     

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: سه شنبه 85/8/16::: ساعت 7:0 عصر

    امام حسن عسکری (ع):

    :: شما را به تقوای الهی و پرهیزکاری در دینتان، و کوشش و تلاش برای خدا، و راستگویی، و ادای امانت به هر که شما را امین شمرده است، نیکوکار باشد و یا بدکار، و سجده طولانی و همسایه داری خوب، توصیه می کنم که محمد(ص) به خاطراینها آمده است. نماز را با جماعت ایشان- شیعیان-  بخوانید و جنازه هایشان را تشییع کنید و از بیمارانشان عیادت نمایید و حقوق ایشان را بپردازید، زیرا هنگامی که فردی از شما پرهیزکار در دین و راستگو و امانتدار باشد و با مردم خوش رفتاری کند، می گویند: او شیعه است و در نتیجه باعث خوشحالی ما می شود .

    از خدا بترسید و زینت ما باشید، نه آن که باعث ننگ ما گردید، هر دوستی که هست به نفع ما جلب کنید و هر زشتی را از ما برطرف سازید، زیرا که هر چه از نیکی درباره ما گفته شود، سزاواریم و هر بدی که درباره ما بگویند، ما آنچنان نیستیم. ما را در کتاب خدا(قرآن) و خویشاوندی رسول خدا(ص) حقی است، و از جانب خدا ما پاک داشته شده ایم و هر که جز ما چنین ادعایی کند، دروغگو ا ست. خدا را زیاد یاد کنید و بسیار به یاد مرگ باشید، و قرآن را زیاد تلاوت کنید و بر پیامبر(ص) بسیار صلوات بفرستید که در هر صلوات بر رسول خدا(ص) ده حسنه است. بدانچه شما را سفارش کردم، مراقب باشید.

     



  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: شنبه 85/8/13::: ساعت 11:0 صبح


    منتظر نظرات کارشناسی تون درباره این عکس هستم.

    فقط خواهش میکنم گیر ندین که کیه یا از کجا اومده...



  • کلمات کلیدی :
  • چلچله ::: دوشنبه 85/8/8::: ساعت 4:50 عصر

    .:: توصیه هایی از حضرت آیت الله علامه حسن زاده آملی :

     

    همنشینی موثر است. مصاحبت اثر دارد. نفس انسانی خوپذیر است. انسانی که با انسانی مدتی به سر برده است می‏بینی چنان از یکدیگر خو گرفته‏اند که احوالات هر یک حکایت از دیگری می‏کند بلکه مطلقاً همنشینی اثر دارد. مثلاً شاگرد بر اثر مصاحبت با استاد، از سیرت و خوی استاد حکایت می‏کند و همچنین فرزند از پدر که «الوَلدُ سِرُّ ابیه.»

    به قول خواجه عبداللّه انصاری: دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد.

    غرض، این‏که مصاحبت مطلقاً مؤثر است حتّی در حیوانات، بلکه در جمادات  

    به قول شیخ اجل سعدی:

    گلی خوشبوی در حمام روزی

    رسید از دست محبوبی به دستم

    بدو گفتم که مشکی یا عبیری

    که از بوی دلاویز تو مستم

    بگفتا من گِلی ناچیز بودم

    ولیکن مدتی با گُل نشستم

    کمال همنشین در من اثر کرد

    وگرنه من همان خاکم که هستم

    حالا این معنا را بالا ببرید. در مصاحبت با ملکوت عالم، با حقیقت عالم، با خدای

    عالم در نظر بگیرید. اگر چنین توفیقی پیدا کردیم که توانستیم همواره و در همه حال عنداللّه حضور داشته باشیم، چه خواهیم شد؟! خوشا به حال کسانی که همواره مصاحبت با خدایشان دارند، جلیس و انیس آنان خدایشان است.

    آن‏هایی که همنشینی با خداوند عالم دارند، کسانی هستند که اسمای جمالی و جلالی خداوندِ سبحان در ایشان رسوخ کرده است. جوادند، رحیمند، عطوفند، عالمند و همچنین دارای دیگر اسماء اللّه هستند.

    .......................

    دهان روح و تن

    انسان دو دهان دارد: یکی گوش که دهانِ روح او است و دیگر دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلی محترم‏اند. انسان باید خیلی مواظب آن‏ها باشد. یعنی باید صادرات و واردات این دهنها را خیلی مراقب باشد. آن‏هایی‏که هرزه خوراک می‏شوند، هرزه کار می‏گردند.

    کسانی که هرزه شنو می‏شوند، هرزه گو می‏گردند.

    وقتی واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف می‏شود. یعنی قلم او هرزه و نوشته‏هایش زهرآگین خواهد داشت. حضرت وصیّ امیرالمؤمنین‏علیه السلام فرمود:

    عمل نبات است و هیچ نبات از آب بی‏نیاز نیست و آب‏ها گوناگون‏اند. هر آبی که پاک است، آن نبات هم پاک و میوه‏اش شیرین خواهد بود؛ و هر آبی که پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.

    خودِ عمل، حاکی است که از چه آبی روییده شده است.

    .....................

    وقت اندک و کار بسیار

    بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأه، در مزرعه دلت بکاری و غرس کنی. این‏جا را دریاب، این‏جا جای تجارت و کسب و کار است؛ و وقت هم خیلی کم است. وقت خیلی کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین‏علیه السلام عرض کنم، فرمود:

    «رِدوُهم ورُودَ الهِیمِ العطاش»؛ یعنی شتران تشنه را می‏بینید که وقتی چشمشان به

    نهر آب افتاد چگونه می‏کوشند و می‏شتابند و از یکدیگر سبقت می‏گیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایی که گنج‏های رحمان‏اند این چنین باشید. بیایید به سوی این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقت خیلی کم است و ما خیلی کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق‏علیه السلام فرمود: »اگر پرده برداشته شود و شما آن سوی را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد این‏جای خودشان مبتلا شده‏اند.« تسویف یعنی سَوْفَ سَوْفَ کردن، یعنی امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن.

    وقت نیست، و باید به جدّ بکوشیم تا خودمان را درست بسازیم.

     



  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: دوشنبه 85/8/8::: ساعت 2:0 عصر

    « چهره ی غلط »

     

    من از مجالس روضه و عزاداری و اینجور جاها خوشم نمی یاد و شرکت نمی کنم.  راستش نه این که اینجور محافل رو دوست نداشته باشم ، ولی کلاٌ خوشم نمیاد . یعنی فکر می کنم  مردم ، مخصوصاٌ خانو ما توی این جمع ها هر کاری می کنن غیر از دعا . مثلاٌ چند وقت پیش رفته بودم خونه ی یکی از همسایه ها که جلسه داشتن برای ایام فاطمیه .

     

    چند تا خانم اونجا بودن که به قول معروف توی صورتشون فقط دماغشون پیدا  بود . ادعای حجاب و دینداری داشتن . یکی شون که اتفاقاٌ من توی نگاه اول ازش خوشم نیومد ، پایه ی ثابت تمام جلسه ها بود و به قول معروف هر جا خبری بود ، اینم اونجا بود .

     

    آخر جلسه که شد من دیدم خانوما ،  مخصوصاٌ همون خانم مذکور، شروع کردن به غیبت کردن . حالا نگو و کی بگو .از هر دری صحبت کردن . هر بنده خدایی که به ذهنشون رسید رو شستن و گذاشتن کنار . حتی اسم می بردن : ( دختر فلانی رو دیدی ؟ چنین است و چنان . بهمانی رو می شناسی ؟ رفته این کارو کرده .)

     

    خلاصه ما هم هی به در نگاه کردیم و به دیوار . گفتم بذار یه ساعت اینجا نشستم شر به پا نکنم و چیزی نگم . جالبترین قسمت قضیه این بود که همون خانم مذکور ، بعد از مقدار کافی که غیبت فرمودند ، داد سخن دادند راجع به اینکه به فلان نیازمند کمک می کنن و برای دختر دیگری جهاز جور می کنن .

     

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: دوشنبه 85/8/1::: ساعت 10:17 عصر

    « به نام خدا »

     

    یه روز مریم منو برای مولودی به خونه شون دعوت کرد . من که اصولاٌ اهل اینجور مجالس نیستم . ولی نمیدونم چی شد که رفتم .  اونجا مردم دست می زدن ، می خندیدن و به ظاهر شادی می کردن . و من دائم به این فکر می کردم که چند تا از این آدما قلباً خوشحالن؟

    اعتقاد من اینه که در روز تولد یه شخصیت مهم ( مثل یه امام ) ، شاید مردم بدونن که این روز یه روز خاصه اما عملاً دلیلی نداره که بشینن و دست بزنن . بگذریم .

    آخر مجلس که شد خانوم سخنران از علی (ع) حرف زد . و بعد گفت آخرین دعا رو می کنیم  به این امید که همگی از امیر المومنین عیدی بگیریم . با شنیدن این حرف و با شنیدن اسم ایشون ، آرامش عجیبی احساس کردم .

    انگار در من چیزی فرو ریخت . و با شنیدن اسم عیدی بی اختیار لبخند زدم . اما به خودم اجازه ندادم دعائی بکنم . شاید به این خاطر که این مجلس رو سبک شمرده بودم .

    جلسه تموم شد و من داشتم دست از پا دراز تر به خونه بر می گشتم . اما باور کردنی نیست که وقتی به خونه رسیدم ، اتفاق  خو شایندی که سه ماه در انتظارش بودم به وقوع پیوسته بود .

     

    واقعیت اینه که من اون روز عیدی گرفتم . پس کسی در اون مجلس حضور داشت . و دومین واقعیت اینه که معشوق آسمانی من برای لطف و محبت به این بنده ی حقیرش نیازی به دعای من نداره . اون همیشه از همه چیز با خبره . همه ی چیز هایی که ما در پنهانی ترین زوایای قلبمون مخفی کردیم .

     

     

        Elahed62@yahoo.comالهه

    آخرین روز شهریور 85



  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: دوشنبه 85/8/1::: ساعت 10:17 عصر

    « عشق و دیوانگی »

     

    در زمانهای قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود فضیلتها و تباهی ها در زمین ساکن بودند. روزی همه ی فضایل و تباهی ها دور هم جمع شده بودند خسته تر و کسل تر از همیشه . ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت : بیائید یک بازی کنیم مثلاٌ قایم باشک . همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فریاد زد : من چشم می گذارم . و از آنجایی که هیچکس دوست نداشت دنبال دیوانگی بگردد ، همه قبول کردند .

    دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن 1، 2، 3 همه رفتند و جایی پنهان شدند .

     

    لطافت خود را به شاخه ی ماه آویزان کرد ، خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد . اصالت در میان ابرها مخفی شد . هوس به مرکز زمین رفت . دروغ گفت که زیر سنگی پنهان می شود ولی به ته دریا رفت . طمع داخل کیسه ای که خودش دوخته بود پنهان شد.  

     

    دیوانگی مشغول شمردن بود 79 ،80 ،81 و همه پنهان شدند به غیر از عشق که عشق همواره مردد بود و نمی توانست تصمیم بگیرد و جای تعجب هم نیست چون همه میدانیم که پنهان کردن عشق کار دشواری است . در همین حال دیوانگی به انتهای شمارش رسید 95 ،96 ،97 هنگامی که دیوانگی به 100 رسید عشق پرید و لای بوته ی گل سرخ پنهان شد .

     

    دیوانگی فریاد زد : دارم میام . اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود چون تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود . لطافت را یافت که به شاخه ی ماه آویزان بود .دروغ ته دریاچه . هوس مرکز زمین . همه را یکی یکی پیدا کرد به جز عشق . دیوانگی از یافتن عشق نا امید شده بود که حسادت در گوشش زمزمه کرد : تو فقط باید عشق را پیدا کنی او لای بوته ی گل رز پنهان شده است . دیوانگی شاخه ی چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد آنرا داخل بوته ی گل رز فرو کرد و دوباره و دوباره . ناگهان با صدای ناله ای متوقف شد . عشق از لای بوته بیرون آمد . صورتش را با دستهایش پوشانده بود و خون از لای انگشتانش بیرون می زد . عشق کور شده بود . دیوانگی فریاد زد : من چه کردم ؟ چگونه می توانم تو را درمان کنم؟ عشق گفت : تو نمی توانی مرا درمان کنی اگر می خواهی کاری بکنی راهنمای من شو.

    و این گونه بود که از آن روز به بعد عشق کور شد و دیوانگی همواره در کنار اوست .........

      Elahed62@yahoo.comالهه



  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: دوشنبه 85/8/1::: ساعت 10:17 عصر

    <      1   2      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 0
    بازدید دیروز: 87
    کل بازدید :581081

    >> درباره خودم <<
    ستاره دریایی
    مدیر وبلاگ : محمد نوروزی[155]
    نویسندگان وبلاگ :
    چلچله[35]

    به سراغ من اگر می آیید/ نرم و آهسته بیایید/ که مبادا ترک بردارد/ چینی نازک تنهایی من/ من 23 سال دارم و توی دانشگاه آزاد لاهیجان در حال تحصیل در رشته نرم افزار هستم . توی این وبلاگ مطالبی گلچین شده از وبلاگهای دیگه قرار داده میشه و همچنین حرفهای دلتنگیم رو بعضی وقتها اینجا میذارم

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>دسته بندی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    ستاره دریایی

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<







    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<