سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس توبه کرد ره یافت . [امام علی علیه السلام]
ستاره دریایی
باز هم از فلسطین خبر می رسد. خبر مرگ. خبر خون. خبر کودکان بمباران شده در حال بازگشت از دبستان. در روزنامه ها و در میان مسؤولان سرویس بین الملل ضرب المثلی هست که برای بعضی کشورها زیر 10 هزار کشته، خبر نیست. جاهایی مثل رواندا یا دارفور. برای بعضی زیر 1000 تا. مثل سیل و زلزله های بنگلادش و نپال. برای بعضی هم زیر 100 تا. مثل عراق (تا قبل از آرامش نسبی چند ماهه اخیر).
فلسطین اما خارج از این ضرب المثل های ژورنالیستی است. فارغ از عدد و نفر و پشته های برآمده از کشتگان است. فلسطین و سخن گفتن از خشونت مدام در آن، سهل و ممتنع است. سهل است برای آنان که حس ژورنالیستی شان در قبال مسایل داخل کشور مرده؛ از این رو، براحتی پیاز داغ به جنازه های گلگون می بندند و عقده های برآمده از مواضع ضدانسانی داخل کشور خود را با ژست های حقوق بشری در قبال فلسطین و فلسطینی ها تسکین می دهند. گویی، فلسطین (و اندکی کمتر، لبنان و عراق) علاوه بر ظلم و خشونتی که متحمل می شوند، زهرخند مردمانی را هم بشنوند که تحت ستم دولت خویش، حمایت از حقوق آنها و چند کشتی آذوقه و دارو را به پرسش می گیرند.
فلسطین اما خارج از این پرسش های پوپولیستی ِ ظاهرا مبتنی بر منافع ملی است. کسانی که کمک به فلسطین را زیر سؤال می برند، باید پیش از آن بسیاری ظلم ها و خشونت ها در قبال خویش را هم بپذیرند. اگر کسی حاضر باشد موجودیتی چون اسرائیل (بعنوان پدیده ای نامشروع) را بپذیرد و با عنوان «واقعیت موجود»، تقابل و تعارض با آن را زیر سؤال ببرد؛ طبعا باید ساخت سیاسی موجود و مجموعه رفتارهای آن را هم بپذیرد و از مقابله با آن، خودداری کند.
البته این اتفاقی است که متأسفانه در جامعه ما رخ داده. سکون و سکوت در برابر ظلم آشکار و سیستماتیک داخلی، بی ارتباط با سکوت و سکون و رخوت در قبال پدیده ای نامشروع و خشونت زا چون اسرائیل نیست. آن زمان که چمران ها و یزدی ها، جوانان مجاهد و چپ های اصیل ضدامپریالیسم بی هیچ همراهی حکومت، به مقابله با اسرائیل و یاری رساندن به ساف و مردم فلسطین می شتافتند، همزمان در برابر ظلم در داخل کشور هم خردک شرری و اندک عملی در کار بود.
اما امروز چه؟ ما را چه شده؟ جز آنکه در این سال ها -به هر بهانه ای که باشد- آرمان هایمان را وانهاده ایم و سر به آستان «واقعیت های موجود» ساییده ایم؟ زمان آن نرسیده که گرد مرگ از تن بتکانیم؟ چه توقعی دارم! بگذار با مرگ خویش هم بستر بمانیم که مرگ کسب و کار ما شده است.


  • کلمات کلیدی :
  • محمد نوروزی ::: دوشنبه 87/10/9::: ساعت 7:42 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 50
    بازدید دیروز: 45
    کل بازدید :580705

    >> درباره خودم <<
    ستاره دریایی
    مدیر وبلاگ : محمد نوروزی[155]
    نویسندگان وبلاگ :
    چلچله[35]

    به سراغ من اگر می آیید/ نرم و آهسته بیایید/ که مبادا ترک بردارد/ چینی نازک تنهایی من/ من 23 سال دارم و توی دانشگاه آزاد لاهیجان در حال تحصیل در رشته نرم افزار هستم . توی این وبلاگ مطالبی گلچین شده از وبلاگهای دیگه قرار داده میشه و همچنین حرفهای دلتنگیم رو بعضی وقتها اینجا میذارم

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>دسته بندی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    ستاره دریایی

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<







    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<